النا و پنگوئن خوش قدم
النا خانمی قدم خوبی داره شکر خدا ... هپی فیت مامانشه! تمام موارد رو نمیتونم بنویسم چون بعضیاش مسائل شخصیه اطرافیانمونه و نوشتنش صحیح نیست! اما این دو تا نمونه رو میشه نوشت: روز اول که از بیمارستان می آمدیم یه نفر به بابایی زنگ زد و گفت پولشو میخواد بریزه به حسابش! (کسیکه مدتها بود پولشو نداده بود!) و بابایی میگفت قدم النا براش خوب بوده! زن عموی النا(زهرا، خانمه داداش مرتضی/ جاری جان) هم روزی که اومد دیدن النا، خونه ی ما بود که بهش زنگ زدن و گفتن مشکلش واسه مسکن مهر پردیس که چند ماه بود داشت دوندگی میکرد، حل شده و میتونه خونه بگیره! که خیلی خوشحال شد و گفت قدم النا به من افتاده، خونمو که بگیرم واسش یه کادوی خوب...
نویسنده :
مامان شاهزاده کوچولو
15:45