ششمین ماه از زندگیه خورشید خانم...
نفس مامان، خورشید خونه ، النا خانم، یکی یه دونه... وقتی تو ششمین ماه زندگیت بودی این کارا رو کردی: مهمترین کار این ماه این بود که گفتی : بابا ...... انقدر هم بامزه و خشن!! میگفتی بابا که امیر بابا از خوشحالی داشت غش میکرد فکر کنم تا صبح نماز شکر میخوند!! ای کلک مامان! مامانو از همون یکی دو ماهگی هی گفتی ماما و.. که من باورم نمیشد منظورت واقعاً مامانه ولی هربار کلی ذوق میکردم و معلوم نشد بار اولت کی بوده؟ یعنی واقعاً همون دو ماهگی بوده؟ولی بابا رو خیلی واضح و بامزه گفتی و تو دلمون قند آب کردی .. فدای حرف زدنت.. فدای محض صدات... فدای حرکت لبات.. با حرص و تلاش میگفتی : بابا بابا بابا ... دیگه خود...
نویسنده :
مامان شاهزاده کوچولو
3:14