النا شاهزاده ی کوچولوی مامانیالنا شاهزاده ی کوچولوی مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

ششمین ماه از زندگیه خورشید خانم...

1392/8/7 3:14
1,060 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان، خورشید خونه ، النا خانم، یکی یه دونه...

وقتی تو ششمین ماه زندگیت بودی این کارا رو کردی:

مهمترین کار این ماه این بود کهگفتی : بابا ......

انقدر هم بامزه و خشن!! میگفتی بابا که امیر بابا از خوشحالی داشت غش میکرد فکر کنم تا صبح نماز شکر میخوند!!

ای کلک مامان! مامانو از همون یکی دو ماهگی هی گفتی ماما و.. که من باورم نمیشد منظورت واقعاً مامانه ولی هربار کلی ذوق میکردم و معلوم نشد بار اولت کی بوده؟ یعنی واقعاً همون دو ماهگی بوده؟ولی بابا رو خیلی واضح و بامزه گفتی و تو دلمون قند آب کردی .. فدای حرف زدنت.. فدای محض صدات... فدای حرکت لبات..

با حرص و تلاش میگفتی : بابا  بابا  بابا ...

دیگه خودت بدون کمک میتونی بشینی... هورا...هورا

گل گلدون مامانی دیگه نیازی به قیم نداره ! خودش میشینه!:

گل گلدون مامانی دیگه نیازی به قیم نداره! خودش میشینه!

توی تختت میشینی و با عروسکهات بازی میکنی ...

شهر عروسکهاست؟   تو از همه قشنگتری:

شهر عروسکهاست ؟ تو از همه قشنگتری..

البته نهایتاً برای ده دقیقه ولی همین هم از نظر مامان خیلی زمان خوبیه ناز من... بعد خسته میشی و سعی میکنی از تمام درزهای تختت بیرون بیای!

النا دالتون:

النا دالتون!

یاد گرفتی سرسری کنی بغلوای که چه دلی می بری ازمون.. و خودتم اینکار رو دوست داری چون چشمات پر از خنده میشه ماه من...

عاشق نور و موسیقی هستی وقتی بیرون میریم دائم اطراف رو نگاه میکنی و اگه 3 ساعت هم بیرون بگردی صدات در نمیاد! بیشتر هم به تابلوها و نور مغازه ها و اسکوربوردها توجه میکنی پلکم نمیزنی..

رفتم خرید پو پو شعبه ی خ پاسداران- چند ساله مشتریشم، آهنگ نازنین مریم رو گذاشته بود و اولین نانای خوشگلت رو اونجا انجام دادی البته شب قبلم با موزیک تی وی یه تکونهایی خورده بودیا ولی انقدی نبود که بشه جدیش گرفت! آقای فروشنده برات غش کرده بود صدای موزیک رو زیاد کرد هی آهنگهای مختلف برات گذاشت و.. عاشق آهنگ نازنین مریم هستی تا ریتمش شروع میشه سرسری میکنی و دستات میره بالا واسه نانای کردن..

حالا که دیگه خودت یاد گرفتی هر وقت آهنگ میذاریم که برات برقصیم خودتم همراهی میکنی و توی روروئکت بالا و پائین میپری... دی جی النا

توی خیابون به حرکت ماشینها خیلی دقت میکنی و متوجه شدیم که به لاستیکهاشون نگاه میکنی که میچرخه!

وقتی روی زمینی ، میچرخی و روی شکمت قرار میگیری، سعیت رو میکنیا کلی هم باسنت رو اینور و اونور میکنی اما بیشتر از چند سانتی متر جابجا نمیشی بعد خسته میشی جیغ میزنی!

وقتی ازت عکس یا فیلم میگیرم بیشتر از هر چیز دیگه ای مسرانه میخوای که بند دوربین رو بگیری!

خلاصه روزای خوبیه با هم گاهی آهنگ ملایم گوش میدیم و تانگو می رقصیم و احساساتی میشیم..

آرومم .. وقتیکه... پیش تو و زیباییت میشینم...

باور کن .. دنیارو.. من تو چشمای تو میبینم...

جوری به تو دل میبندم.. که نتونم برگردم...

تو رو با قلبم پیدا کردم...  

و گاهی هم آهنگ قری گوش میدیم و ورجه ورجه میکنیم و گاهی هم شعرها رو یه کم به نفع خودمون تغییر میدیم:

خوش اومدی به زندگیم ستاره

چقدر خوبه ، مامان النا داره...

کارای دیگه ی 6 ماهگی :

آخر این ماه اون واکسن معروف شش ماهگی رو زدیم که خوب یه کم اذیت شدی ولی صد برابرش من استرس داشتم!

اینم عکس از صبح روز واکسن شش ماهگی : که این عکس رو صفحه ی گوشیمه دوست داری همه اش نگاش کنی!

معرفی میکنم: خوشگل عسلم و خرس همراه:

معرفی میکنم: خوشگل عسلم و خرس همراه!

مجدداً معرفی میکنم: خوشگل عسلم خندان و خرس همراه:

معرفی میکنم: خوشگل عسلم خنده رو  و خرس همراه!

یه بار رفتیم محل کار خاله المیرا ( با این تیپ):

همکارای خاله کمی تا قسمتی چلوندنت...

همکارای خاله کمی تا قسمتی چلوندنت!

اینم چند تا عکس دیگه از ششمین ماه زندگیه دختر زیبای من:

النا و سگ آبی! (بلوداگ) که نگهبان تخت الناست...

النا و سگ آبی- بلوداگ که نگهبان تخت الناست

النا و خانم گرینزلی، که وزنش به ٤٠٠ کیلو میرسه و خیلی هم آشپز خوبیه!

اغلب اوقات از رودخونه واسه ی النا ماهی میگیره !

النا و خانم گرینزلی که 400 کیلو وزنشه و آشپز خوبیه!

النا برای اینکه به نتانیاهو ثابت کنه ما توی ایران لباس لی میپوشیم در یک اقدام معترضانه به سخنرانی اون این تیپ رو زده و زیر لب میخونه:

سرفراز باشی میهن من!!!

+ کلی شعار ناسیونالیستیه دیگه هم میده!

و اینک النا و تیپ لی:

النا و تیپ لی!

تعجبتو بخورم...

تعجبتو بخورم!

از این عکس نتونستم بگذرم... هویجوریه!

از این عکس نتونستم بگذرم!

النا به همراه بابا ...بابا...بابا

النا به همراه : بابا   بابا   بابا

دوست دارم بودنت رو .. همیشه بمون با من ..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نسرین
30 مهر 92 9:52
سلام فقط فقط فقط من دستم به دخترت نرسه حساب دوستی و غیره رو میزارم کنار و به اشک و التماسای تو هم هیچ توجه نمی کنم چنان می فشارمش که جای اون تو کبود بشی
این عکسا چیه که گذاشتی نمی گی ما (من و سیاوش) که دستمون فعلا بهتون نمی رسه چه کنیم؟
خیلی قشنگن کار جالبی بود تقریبا تمام وقتت رو برای این کار داری میذاری یه جورایی سرگرم شدی ها! می بوسمتون همیشه شاد یاشید.
الهی زنده باشید گردوقلمبه باشید.

مرسی نسرین جونم
رحم کن جان من به جوونیم رحم کن لااقل
تمام وقت رو خوابشو ببینم هفته ای 3-4 ساعت اونم اگه النا خانم اجازه بدن! از ساعت خوابش که خبر داری!
جیییگگگرررمممم سیاوش چطوره؟ لپشو بکش
اریای زیبای من
1 آبان 92 16:28
سلام عزیزم ممنوم از این همه نوشته های زیبا و عکسهای جالبتون امیدوارم در کنار هم زندگی خوبی داشته باشید


ممنونم ازت خانمی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد