تعطیلات عید 1392
بیشتر روزا خونه بودیم...
این عکس النا خانمی، روز اول فروردین:
- پنجم فروردین النا برای اولین بار به تلویزیون و کارتون علاقه نشون داد کارتون oggy و بعدش هم یه کم pooh رو نگاه کرد و وقتی خندید من حسابی سر ذوق اومدم روی میز براش تخت پادشاهی! درست کردم و یکی از سی دی های baby einstein رو گذاشتم که ببینه ! پلک هم بزور میزد دخترم! خیلی بامزه بود! به مامان زنگ زدم و آمار دادم چند دقیقه بعد مامان و ساناز و المیرا اومدن خونمون و وقتی النا رو در حال تماشای کارتون دیدن اونم با اونهمه توجه و دقت کلی غش و ضعف کردن براش!
اولین بار که النا کارتون تماشا کرد:
- ششم فروردین مراسم هفتم عزیزِ امیرعلی بود و رفتیم مسجد.خانمی سحرخیز شده بود..
النا توی ماشین، عاشق اینه که از شیشه ی پشت خیابون و ماشینها رو نگاه کنه!:
- هفتم فروردین مامانینا رفتن سفر (تبریز) و اصرار داشتن که منو النا هم بریم که چون النا دو ماهه بود و ممکن بود توی راه اذیت بشه یا خدایی نکرده مریض بشه نرفتم ، امیرعلی هم که سرکار بود یه 3-4 روزی بیشتر اوقات با دخترم تنها بودیم.
النا بعد از کلی آب بازی و حمام:
- دوازده فروردین النا از محیط ایزوله خارج شد و دیگه بهش کلاه و دستکش نمی پوشونم.
شیکر مامان:
النا ، مورچه و جین واوا (قورباغه):
- سیزده بدر هم جایی نرفتیم و توی حیاط خونه ی مامان گلناز بودیم، امیرعلی هم یه جوجه کباب اساسی برامون درست کرد، عزیز و آبابا هم آمدن پیشمون و خوش گذشت.. النا اولین نتیجه ی عزیز و اباباست و خیلی دوستش دارن، آبابا که کلاً بی بی سیتر منه! (baby sitter) اصلاً النا رو زمین نمیذاره وقتی میاد من از فرصت استفاده میکنم و به کارام میرسم ! یه صحبتهایی هم کردیم شاید باهاش قرارداد ببندیم!!
النا و بی بی سیتر حرفه ایش آبابا- سیزده بدر ٩٢ :
النا گلدونای حیاط مامانی گلنازشو خیلی دوست داره و گاهی که کلافه میشه میبریمش تا گلها رو ببینه:
گلناز گاردن: