النا شاهزاده ی کوچولوی مامانیالنا شاهزاده ی کوچولوی مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

هفده ماهگی النا جون جونی😍

1396/7/27 20:39
469 بازدید
اشتراک گذاری
هفده ماهگی النا دردونه
.
میخواد بگه کو؟ میگه هو؟
.
برای اولین بار به خواهرام گفت خاله
.
کارتهای بازیشو نشونش میدم اسمهاشونو میگه:
جوجو.توپ.گل.آب و...
.
اسباب بازیاشو ردیف میچینه لبه ی تخت یا گاز یا کمدها و کشو ها
.
پشت ویترین عروسک فروشی از هر کدوم خوشش میومد انگشتشو میزد به شیشه میگفت :این عسلی عسل🤗
.
همزمان چهارتا دندون داره در میاره یه کم جیغ جیغو شده حرفهاش رو با جیغ میگه
.
گاهی دیر بهش اعتماد میکنم تا الان بهش مداد رنگی نداده بودم الان که مداد دست میگیره خیلی بی مشکل بازی میکنه باهاشون البته با نظارت مستقیم اینجانب
.
هنوز با لبنیات مشکل داریم بعد مدتها یه کم کره تو حلوا ریختم چند ساعت بعد داشت نقاشی میکشید بالا آورد
.
به گل میگه دونی فکر کنم به گلدون مربوط باشه🤔
.
اسم ناف رو یاد گرفته کلی هم بهش میخنده🤣
.
عروسکهاشو میذاره لبه ی تخت به ترتیب بوسشون میکنه و باهاشون اتل متل بازی میکنه
.
به محض اینکه بغلش میکنم سرشونمو میبوسه مهربونمه
.
ظرف غذای جدیدشو خیلی دوست داره البته یادگاری از عزیزجونه منم دوستش دارم روش عکس چند تا بچه هست النا بهشون میگه خوجل بوسشون میکنه بعد آب یا غذا میخورهمهربونمه
با قاشق و چنگال غذا میخوره
.
شلوار عروسکش رو بو کرد قیافه شو برد تو هم یعنی بو میده بعد به من گفت بو کن خودشم دماغشو گرفت منم بو کردم گفتم پیفولی کرده گفت آره گفتم پس باید بشوریمش بعد دوتایی رفتیم پوشک عروسک رو عوض کردیم النا انقدر خوشحال بود🤗
.
تو این ماه سرماخورد و اولین آمپولشم زد
.
خودش اسباب بازیهاشو به ترتیب میذاره یه گوشه بعد برای خودش دست میزنه وقتی ام کاری انجام میده که ما تشویقش میکنیم خیلی لذت می بره
.
به موشک میگه موش چه
به تلویزیون میگه تروُن
به تلفن میگه تِفون
به کفش میگه شَپ
به شلوار میگه شَبار
به کاپشن میگه دَدَر
.
دستهاشو که میشورم میذارمش زمین مس پا میکشه گاهی مس سر هم میکشه
.
انقدر احساس مهارت میکنه که سوئی شرتش رو میذاره روی سر و صورتش بعد راه میره و به وسایل خونه دست میزنه چند بارم خورد زمین به در و دیوار ولی بیخیال این تمرینات شائولینی نمیشه به هیچ وجه
.
اگه بخواد مارو جایی ببره میاد دستمونو میگیره و میگه دست
اصلا هم راهی نداره باید تا جاییکه میخواد باهاش بری
.
هر لحظه دیدن کارهات برام عاشقانه ترین غزل هستیه
انقدر کودکی که بستنیت رو زیر شیر آب می گیری و از آب شدنش کلی میخندی و بعد برای نبودن بستنی آب شده ات کلی گریه میکنی
و من فقط محو تماشای توامو شکوه خدای تو
.
خیلی مودبه دخترم با مگس هم بای بای میکنه
.
به هندونه میگه هنو خیلی هم دوست داره
به بیسکوئیت میگه بیشو
به دمپایی میگه دَما
.
وقتی میشینه روی صندلی ناهارخوری و چیزی میخوره خیلی بهش مزه میده دوست نداره توی صندلی غذاش بشینه
.
باباش یا مامانیش که از راه میرسن از ذوق جلوشون می رقصه
.
کنترلها رو ردیف و مرتب میچینه جلوی تلویزیون
.
دستمو میگیره کوسن رو از رو مبل برمیداره میگه بی شی بعد میزنه به سینه اش میگه به به بده
یه بارم گفت عشقم بیا به به بده
.
موقع نماز خوندن کلا رژه میره مثلا موقع تشهد میشینه رو پای باباش یا موقع قنوت دست منو میگیره بوس میکنه نمیذاره دستمو بالا ببرم
.
وقتی باباش دراز بکشه بهش میگه پاش اگه پانشه میره روی شکمش بپر بپر میکنه تا بلند شه
.
چند وقته خیلی جیغ میزنی و هر چیز رو چند بار تکرار میکنی
ماما ماما بابا بابا توپ توپ توپ
کاملا کامفیوز میشویم
.
میوه میخوره به عروسکهاشم تعارف میکنه
مهربونمه
.
گذاشتمش پیش مامان کار بانکی داشتم بعدشم میخواستم مثلا ناهار بخورم بیرونو یه کم بگردم و.. کلی بی تابی کرده بود زنگ زدم خونه کلی گریه کرد پای تلفن بهم گفت الناز الناز بیا.. اشکمو درآورد نمیگفت مامان میگفت الناز منم سریع برگشتم ناهارم نخوردم
.
عاشق حمامه همش میگه دوش
.
دستاشو میگیره جلو صورتش میگه نیست کل خونه رو میگردم از زیر دستش نگام میکنه قِل قِل میخنده بعد یهو پیدا میشه وقتی میبینمش جیغ میکشه و میخنده بعد دوباره میگه نیست
دوهزار و هفتصد و سی و دو بار میتونه این بازیو تکرار کنه
باور ندارید؟
تکرار کرده که میگم
.
تا کفشارو می بینه میگه شَپ بئیم ددر
.
سر زانوش یه کم خراش برداشته هر روز چند بار میگه اووف ما هم باید بوسش کنیم تا خوب بشه
مامانی گلنازش زمین خورده بود زانوش زخم شده بود تا ۶ ماه حال زانوشو میپرسید اووفه؟ درد؟
.
میریم پیش عزیز و کارهاشو انجام میدیم النا نگرانش میشه مثلا وقتی جابجاش میکنیم فکر میکنه اذیت میشه
یه بار دستمال برداشت گوشه چشمهای عزیز رو پاک کرد میگفت نازی نازی
یه شبم خواب بد دیده بود برای عزیز جون تو خواب گفت عزیز عزیز و مضطرب بیدار شد کلی دلداریش دادم تا خوابش برد دوباره
مهربونمه
.







[img:]
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد