چهارشنبه سوری و ....جیغ.دست. سوت.بوق!!!
اولین چهارشنبه سوریه زندگیه النا 29 اسفند ماه 91 بود، نکات ایمنی رو کاملاً رعایت کردیم! مثلاً از شیشه های سالن فاصله گرفتیم! البته همسایه ها و جوونهای محل هم کلی همکاری کردن و کمتر ترقه ترکوندن و بیشتر در بخش هنریه چهارشنبه سوری شرکت فرمودن: دست، قر، سوت! و همه به صورت گروهی و خانوادگی از روی آتشهایی گاه با ارتفاع 60 متر! پرش فرمودن!
و حسابی جشن و پایکوبی کردن! شاید باورتون نشه یه نفر اسکلت یه مبل راحتی رو آتش زده بود! یعنی مبل تو خونش رو آورده بود؟!! یا شایدم از توی زباله ها پیداش کرده! ولی خوب اصولاً گاهی وقتی جو بگیره! دیده شده که پیش میاد!!!
یکی از همسایه ها موقع پرش خشتک! شلوارش سوخته بود! فکر کن چه بلایی سرِ ...؟!! کف پاش اومده!! (مثبت اندیشی خیلی خوبه ها)! بهترین پیشنهاد براش اینه که از فردا بره تمرین برای دو و میدانی و پرش سه گام..! من فکر میکنم قهرمان بشه!
البته از صبح یه چند تایی هم ترقه زدن که با اینکه از نظر کمیت و تعداد کم بودن از نظر کیفیت آخرش بودن ! و محله رو ترکوندن و اینجانبان ( من و نی نی النا) را چند بار در خواب و بیداری به سقف اتاق چسباندند!
اینم چند تا عکس از النا خانم که خیلی خانمانه توی خونه نشسته و برای دست ،سوت، جیغ، بوق، دنس نرفته توی خیابون:
و اینم از اون اخمهایی که تو مطلب دو ماهگیش راجع بهش نوشته بودم :