نی نی النای من و 7 ماه کارمندی
دختر گلم،عسل مامان! شما ٧ ماه تمام هر روز صبح با مامان آمدی دفتر و کارمند مخفی بودی! ما با هم تو یه شرکت بازرگانی کار میکردیم و تو هر روز ساکت تو دل مامان منتظر میموندی تا مامان کارش تموم بشه و برمیگشتیم خونه!روزهای همکاریمون با هم روزهای خوبی بود با خاله نسرین که همکار مامان بود و خیلی هم مهربونه و حاج اقا و آقا سید روزهای خوبی داشتیم خاله نسرین کلی خوراکی خوشمزه برامون درست کرد و از وقتی فهمید که تو قراره بدنیا بیای کلی برات کادوهای خوشگل آورد و پسر خوشگلش سیاوش هم که عشق مامانه کلی منتظر بدنیا اومدن تو بود و دائم راجع به تو از من میپرسید. حاج آقا هم که رییس مامانه خیلی مهربونه و خیلی هم زرنگه چون قبل از اینکه خودم بدونم به من گفت...
نویسنده :
مامان شاهزاده کوچولو
18:30