النا شاهزاده ی کوچولوی مامانیالنا شاهزاده ی کوچولوی مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نه ماهگی عسل بانو ...

1392/10/9 2:34
1,094 بازدید
اشتراک گذاری

elena

این مطلب مربوط میشه به نه ماهگی قند عسلم، یعنی زمانی که سنش دقیقاً دو برابر زمان تولدش شده! و البته ایشون ٦٠ برابر زمان تولدشون شیطون بلا شدن!

و یکی از بانمکترین عکسهای النا توی ٩ ماهگی گرفته شده: خوابالو و پف کرده و یه کم اخمو:

 elena

 چهار دست و پا رفتنش بهتر شده اواخر نه ماهگیش دیگه کاملاً صحیح چهاردست و پا میره و پاهاش رو دوتایی نمیپرونه!!!و از پله ی آشپزخونه هم میاد بالاهورا

دوست داره موقع چهاردست و پا رفتن یه وسیله ای دستش باشه ، مثل کنترلها، گوشی و .. و تمام سعیش رو هم برای خرد و خاکشیر شدنش میکنه!

از هفته ی آخر این ماه هم دستای خوشگلش رو میگیره به وسایل خونه و می ایسته! عاشقشم..ماچ

همچنان خیلی محکم میگه : نه!

به همه ی بچه ها و عروسکها میگه: نی نی!

ازش میپرسیم : عشق من کیه؟ میگه: نی نی!

ازش میپرسیم : نی نی کجا بره؟ یا کجا بریم؟ میگه :دَدَر!

امیر عاشق این ددر گفتنشه دائم ازش میپرسه ،بعد ضعف میره براش!

وقتی چهاردست و پا میره ازش میپرسم: کجا؟ و میرم سمتش، برمیگرده میخنده بهد یهو سرعت میگیره که بهش نرسم و مثلاً فرار میکنه!

دائم میره سمت مودم و دی وی دی و.. هر وسیله ی دیگه ای که نور داشته باشه..

همچنان رو عروسکهای رو یخچالی و ویترین عروسکهاش رو دوست داره و بهشون عشق میورزه!

وقتی گریه میکنه و بغلش میکنم کمد عروسکهاش رو نشون میده، یعنی بریم اونجا تا آروم بشم!! بعد یخچال رو نشون میده یا مثلاً اتاق بابا امیر رو ، کاملاً از موقعیتش استفاده میکنه وروجک!

اولین تماس تلفنیش رو تو این ماه و روز تولد من با بابایی برقرار فرمود! چند دقیقه بعد بابایی زنگ زد که با من کاری داشتین زنگ زدین و ما هم انکار.. که ما نزدیم و این وسط کاشف به عمل اومد که گوشی دست النا بوده و با چک کردن ردیال مشخص شد که بله...! خانم خانما شماره گرفتن! بعد از اونم دوبار طی چند روز آینده اش شماره گرفت، اگه گفتین کجارو؟

ریاست جمهوری رو! میگفت: به سامانه ی ارتباط دولت و مردم خوش آمدید! بهش میگم: آخه مامان جان، کار سیاسی نکن! آدم که به ریس جمهور مملکتش زنگ نمیزنه بعد در بره !لااقل فوت کن! خدایی من اگه روحمم خبر داشته بود که همچین سامانه ای وجود داره! بعد چک کردم میبینم شماره اش رنده چهارتا یکه النا هم دستش رو میگیره وسط گوشی و انگشتش صاف یک رو فشار میده و اصلاً منظور سیاسی نداره دخترم!!

 بعضی روزا صبح بیدار میشه بیصدا توی تختش چند دقیقه ای میشینه..خیلی اینکارش رو دوست دارم.

صبحها با خنده بیدار میشه عشقم، مامانی رضوان اسمشو گذاشته خوش اخلاق!

 همچنان عاشق قر داده و با آهنگ که امیر یا علی بابا رو دست میگیرنش تند تند پا میزنه! وقتی نانای میکنه با دهنش تق تق آهنگ میزنه!ماچ

دیگه خوب غلت میزنه و به همین دلیل اینکار رو چندبار پشت هم انجام میده.

اولین توپ بازی و اولین بادکنک بازیش رو توی این ماه انجام داد..با مامانی گلناز و علی بابایی کلی توپ بازی میکنن..

عاشق بابا امیرش شده، مثل موش موشک همه اش دنبال باباشه، امیر کاراشو میکنه و اونم دور و برش میپلکه و یه کتابی مهری چیزی پیدا میکنه که گاز بگیره ، امیر علی هم گاهی فقط مراقبه النا چیزی رو توی دهنش نبره و نمیتونه کارهاش رو بکنه ..

عباس پسر خاله راضیه که تو سفرنامه ی مشهدمون راجع بهش نوشتم توی این ماه فوت کرد و ما با النا به بهشت زهراو مسجد و .. رفتیم برای مراسمشون.. (خدا رحمتش کنه)

همچنان با دوربین مشکل داره، حتماً باید بگیرش!

elena

elena

elena

اولین تاب و سرسره بازی توی پارک رو هم رفتیم، یه بوستان نزدیک خونه ی مامانی رضوان پائین تر از پارک ملت(البته قبلاً هم که پارک رفته بودیم مامانی گلناز النا رو روی تاب و سرسره نشونده بود ولی ایندفعه دیگه رسماً بازی کرد):

elena

elena

تولد من، سه تایی رفتیم باغ کندو شام خوردیم، البته النا که شامش رو از خونه برده بود! اونجا کلی قر داد، و به خاطر سرمای ناگهانی هوا هم مجبور شد بیخیال تیپ خوشگلش بشه و چند تا لباس از هر رنگ روی هم بپوشه! با یه پیشی هم دوست شدیم که برای اینکه النا خوشش بیاد نصف قزل آلای مامان رو دادیم جناب پیشی میل فرمودن! النا واقعاً از دیدن پیشی ذوق کرده بود!

elena

elena

وقتی پیشی رفت دخترم ناراحت شده بود:

elena

اینم یه ژست بعد از حمام:

elena

elena

اینم یه ژست خواب دیگه:

elena

اینم تصویر یکی از خرابکاریهای خانمی:تمام نوارهای دور مبلمان رو کنده!

elena

اینم از تصویر النا خانم مشغول کاغذبازی(البته نه از اون کاغذبازیها)!:

elena

النا دی جی در روروئک:

elena

توی این ماه النا خانم همراه مامان و باباشون رفتن جشنواره ی زنان و تولیدات ملی(البتهخاله ها و مامانی گلناز و علی بابا هم بعداً به جمعمون اضافه شدن) که توی بوستان گفتگو برگزار شده بود ویکی دو تیکه خرید کردن و نمایش عروسکی دیدن و یه آقایی هم که النا رو خیلی دوست داشتن بهشون بادکنک دادن:

elena

اینم چند تا عکس از نه ماهگیه النای مامان:

 elena

elena

elena

 elena

راستی خونه ی مامانی گلناز اینا هم دیگه کم کم آماده ی تحویله رفتیم و خونشون رو دیدیم خیلی قشنگ و خوبه انشااله که توش به شادی زندگی کنن و ما هم همه اش بریم پیششون!!!!! النا خانم با این تیپشون رفتن دیدن خونه ی مامانی:

elena

elena

 یکی یه دونه ی قلب منیماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

شیوا
8 دی 92 11:23
سلام با اجازه در باز بود اومدم داخل بی دعوت ماشالا چه دختر خوب و نازی دارید.خوشحالم که خوشبختین..از تو عکسا زندگی خوبت رو میشه حدس زد.البته بگم چشمم شور نیستا جریان پیشی هم جالب بود موفق باشی دوست من
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
ممنونم از شما خانم خوب و مهربون،خوش اومدی عزیزم خوشبختی پشت در همه ی خونه ها ایستاده فقط ما باید دعوتش کنیم تا بیاد تو.. خوشبختی تو فکر و ذهن ماست و به دیدی که از دنیا و زندگی و همسرمون داریم برمیگرده.. امیدوارم همه مثبت اندیش باشن و خوشبخت
نرگس
9 دی 92 11:47
ای جونم الناااااااااا چه کارایی خوبی یاد گرفتی خاله...... ماشالههههههه چه ژستهای قشنگی بعد حموم و توی خواب و توی روروئک گرفته خوشگل خاله..جونم
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
مرسی نرگس جونم شما با چشکهای خوشگلت دیدی
مامان فاطمه
14 دی 92 16:55
کلا دختر جیگری داری ماشالله خدا واست نگهش داره
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
کلاً مرسی
مامان سام
18 دی 92 3:33
قربون اون اخم قشنگت ماشاالله تو این سن خوب حرف می زنه 9 ماهگیت مبارک عروسک قشنگم
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
مرسی خانمی به خودم رفته!
مامان شاهزاده محمدايليا
19 دی 92 20:43
لينك شدي گلم
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
لطف شما رو میرسونه
مامان دایانا
20 دی 92 13:34
خیلی نازه به ما هم سر بزن
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
مرسی و حتما سر میزنم
خاله ی ادریس :)
23 دی 92 3:47
سلام عزیزم النا جونم نه ماهگیت مبارگ واقعا دخمل شیرینی هستی شما دلم میخواد بخولمت عزیزم دی جی هم شدی تازگیاااا البته توی روروئکت ؟ پیشی پیشی بیا دیگه نی نی جونی دوست داره
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
مرسی عسل جون مهربون
فریده
14 بهمن 92 23:55
خوشگل ترین بچه ای که تو عمرم دیدم النا خانومه
مامان شاهزاده کوچولو
پاسخ
مرسی از شما فریده ی عزیز با چشمای خوشگلتون دیدین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد