اولین مرواریدهای شاهزاده خانم..
دندونات مبارک عسلِ مامان..
هپی دندون!!!
دندونات رو از کجا خریدی؟!
یه فرشته ی کوچولو دو تا مروارید سفید رو ٣٠ مرداد سال ٩٢ آورد و به النا خانمی هدیه داد.. و ما هم یه دست دندون مصنوعی رو که واسه النا سفارش داده بودیم کنسل کردیم!
خدایا ..از خوشحالی بال در آوردم وقتی دیدم دندونای خوشگل خانمی در اومده.. کلی بغلش کردم و چلوندمش ..زود به امیر علی و بابا و .. زنگ زدم ..
توی روزهایی بودیم که بابابزرگ النا تازه فوت کرده بود و کلی غم به دلمون بود و یه کم با این اتفاق لبخند به لبمون اومد.. فردای این روز هم تولد امیرعلی بود که به دلیل فوت آقا تولد براش نگرفتیم.. و برای النا هم دندونی برگزار نکردیم و بعد از چند هفته مامانی گلناز دندونیش رو پخت..
شب قبل از اینکه دندوناش در بیاد کلی بیخوابی کرد و تا صبح بیدار بودیم حتی صبح آوردمش تو رختخواب خودم و باهاش بازی کردم تا آخرم رو پای آقا گاوه خوابش برد.. من فکر میکردم توی مراسم و .. خسته شه یا بخاطر دل درد یا چه میدونم گوش درد بی تابه ! اما فکر نمیکردم بخاطر دندونای عسل خانم باشه..
اون شب که دندون اومد..
یارم خوابش نیومد..!
النا در حال تست دندونای خوشگلش :
انگار ازشون راضیه، چون داره میخنده!:
اینم دندونی النا خانم:
اینم عکس هدایای دندونی خانمی:
ست لباس سرمه ای رو مامانی گلناز و ست صورتی و قهوه ای رو عزیز و آبابا و ست سبز رو هم خودم براش گرفتم:
هدیه ی مامانی رضوان که گفته حق ندارم خودم ازش استفاده کنم و باید برای جهیزیه ی النا نگهش دارم! و پاکت هم هدیه ی زنعموی خودم اکی جونه:
این لباس خیلی خوشمل هم هدیه ی زکیه خاله ی عزیزه به سلیقه ی آقا امیر پسر مهربونش، مرسی که ما رو یاد کردین ممنون: