شعرهای خاله سانازی...
ساناز، خاله ی الناست و ترانه سرا و شاعر خوبیه.. و حالا محبت النا خانم ایشون رو به عرصه ی شعر کودک هم کشونده و منم اینجا شعرهایی رو که خاله برای دخترم گفته رو مینویسم تا یادگاری بمونه.. کلاً همه ی خانواده مهربونن و خیلی باحالن! تو یه پست دیگه عکسهای خانواده رو هم میذارم...
البته خواهر خوشگلم خودش خیلی بانمک و ناز این شعرها رو با لحن بامزه ای واسه النا می خونه! در ضمن النا خانم عاشق رقصیدنه و وقتی خالش براش میرقصه کلی ذوق میکنه و با دقت حرکاتش رو نگاه میکنه!! و البته عاشق اینه که موهات رو باز کنی و براش برقصی منم هر وقت موسیقی گوش میدیم چند دقیقه ای موهام رو باز میکنم و براش میرقصم، غش میکنه دخترم از خوشحالی..!
این شعرها مال 50 روزگیه الناست:
*****
النای قشنگم،عروسک مثل قندم!
تو که لبخند میزنی،به همه دنیا می خندم!
تو کنارم باشی، با مداد نقاشی..
می کشیم رویایی که تو توی دنیا خوش باشی..
*****
النای من، همه رویای من
تو که هستی،خوبه همه دنیای من
قلب تو خورشیده،به همه تابیده
چشم من قشنگتر از النا رو ندیده...
*****
و النا هم که کلی حالشو میبره و محلول! میشه ....
اینم یه اصطلاح خانوادگیه! محلول شدی؟! یعنی حالشو بردی؟!